جدول جو
جدول جو

معنی شش طراز - جستجوی لغت در جدول جو

شش طراز
(شِ طَ)
نام یکی از دهستانهای بخش خلیل آباد واقع در باختر کاشمر، سر راه شوسۀ عمومی سبزوار. دارای 6 آبادی. دارای 2502 تن سکنه. دیه های مهم: جابور (با 1689 جمعیت). کندر (با 2203 جمعیت). (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شش طاق
تصویر شش طاق
خیمۀ بزرگ شش گوشه، نوعی خیمه، سراپرده، شش خان، برای مثال فلان شش طاق دیبا را برون بر / بزن با طاق این ایوان برابر (نظامی۲ - ۲۵۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم طراز
تصویر هم طراز
هم قدر، برابر، مساوی، دارای شان و رتبۀ هم سان
فرهنگ فارسی عمید
(رَ دَ / دِ)
نقش گر. نقاش. مصور. (از آنندراج) :
دهر ز چرخ اطلسش کرده ردای کبریا
نقش طراز آن ردا عین بقای ایزدی.
خاقانی.
چون وچرا نقش طراز تن است
آینۀ صورت از او روشن است.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََطِ / طَ)
برابر. هم سطح. هم باد. (یادداشتهای مؤلف) ، هم ردیف. هم مرتبه. هم رتبه
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ طَ / طَ رَ)
شش جهت که مشرق و مغرب و شمال و جنوب و فوق و تحت باشد. (ناظم الاطباء). به معنی شش جهت و شش سو است. (از آنندراج) :
بربست به نام خویش شش حرف
گرد کمر زمانه شش طرف.
نظامی.
رجوع به شش جهت شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
نوعی از خیمۀ پادشاهی. (ناظم الاطباء). شش خان و شش خانه. (از آنندراج). نوعی ازخرگاه پادشاهی است. (خسرو و شیرین نظامی چ وحید ص 268). خیمۀ خاص سلطنتی. (یادداشت مؤلف) :
فلان شش طاق دیبا را برون بر
بزن با طاق این ایوان برابر.
نظامی.
جهاندار مهین خورشید آفاق
که زد بر فرق هفت اورنگ شش طاق.
نظامی.
جهت شش طاق او بر دوش دارد
فلک نه حلقه هم در گوش دارد.
نظامی.
، کنایه از آسمان است:
زآن گوهر و نافه چرخ شش طاق
پرزیور و عطر کرده آفاق.
نظامی.
بسی گشتم درین خرگاه شش طاق
شگفتی ها بسی دیدم در آفاق.
نظامی.
من آن ابرم این طرف شش طاق را
که آب از جگر بخشم آفاق را.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
ایام آفرینش عالم: کما قال اﷲ تعالی: الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام. (قرآن 4/57). (غیاث اللغات) (از آنندراج). اشاره به شش روزی است که آفرینش عالم در آن شش روز شد. (برهان) :
خاقان اکبر آنکه دو عید است در سه بعد
شش روز و پنج وقت ز چار اصل گوهرش.
خاقانی.
یک دو شد از سه حرفش چار اصل و پنج شعبه
شش روز و هفت اختر نه قصر و هشت منظر.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب طراز
تصویر آب طراز
طراز بنایان که در درون خود آب دارد تراز آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقش طراز
تصویر نقش طراز
زموده تراز نگار گر نقاش مصور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم طراز
تصویر هم طراز
برابر، مساوی، معادل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب طراز
تصویر آب طراز
((طَ))
آب تراز، طراز بنّایان که در درون خود آب دارد، تراز آبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم طراز
تصویر هم طراز
((~. طِ))
برابر، مساوی
فرهنگ فارسی معین
معادل، نظیر، هم ارز، هم درجه، هم رتبه، هم سطح، هم شان
فرهنگ واژه مترادف متضاد